مقام اوّل: آیاتِ شریفهای که اثباتِ علمِ غیبت از آنها میشود. مقام دوّم: روایات مربوط به اثباتِ علمِ غیب برایِ ائمّۀ معصومین (ع). مقام سوّم: قدرتِ پیامبر اکرم (ص) و ائمّۀ هُدی (ع). خاتمه در جوابِ آیات و روایاتی که توهمّ خلاف از آنها میشود. در این رساله کوشیده شده است تا مباحثِ سنگینِ علمی را در قالب گفتگویی فرضی ارائه گردد تا برای عُموم خوانندگان گیرایی بیشتری یابد و درک و هضم مطالب را آسانتر نماید. امید است آگاهانِ علمِ غیب، غیبِ وجودِ خدمتگزارانِ مکتبِ خود را به الطاف غیبیّه بنوازند و از هرگونه گرایش غیرِ الهی اجتناب نمایند.
علمِ غیبِ پیغمبر اکرم (ص) و ائمّۀ هدی (ع) در قرآن
مردمِ عادی طاقتِ دانستنِ غیب را ندارند و استعداد ندارند که بعضی مطالب و قضایایِ دنیا و حوادث روزگار را ببینند و یا بدانند و اگر از باطنِ کارهایِ یکدیگر مطّلع و باخبر باشند، سدّ بابِ معاشرت و مراودت گردد و از معاملات و همۀ شئونِ اجتماعی با یکدیگر پرهیز خواهند کرد و نظامِ زندگی مختل خواهد شد. چرا که غالبِ خدماتِ اجتماعی به همدیگر و زحمات پدران و مادران برایِ فرزندان از رویِ آرزو و امیدواری به یکدیگر است و اساس آرزوها و امیدواریها بر ندانستنِ آیندۀ خود و دیگران و حوادثِ زمان است.
خداوند اولیا و اُمنایی دارد که آنها را به خلق معرّفی نموده و اطاعتِ آنها را مانندِ اطاعتِ خود واجب ساخته است. آنان کسانی هستند که خداوند آنها را به روحالقدس تأیید نموده و اقتدارِ آنها را بر علمِ غیب اعلام فرموده و آنان را به خلقِ خود معرّفی نموده است. ایشان، رسولِ خدا (ص) و برگزیدگانِ خداوند و جانشینانِ پیامبرند صاحبانِ امرند که اطاعت آنها را همراه اطاعتِ خود و پیامبرش قرار داده است. روایات فراوانی در تفسیر آیۀ "امام مبین" آمده است که همگی دلالت بر این دارد که منظور، امیرالمؤمنین علی (ع) میباشد. طبق فرمایشات خداوندِ متعال، همۀ حقایق در کتاب مضبوط است و مقصود از کتاب هم "قرآن مجید" است. و این علم هم برایِ همۀ مردم نیست. آن گاه با مراجعه به روایاتِ عامّه (اهل سنّت) و خاصّه به خوبی روشن میگردد آن کسی که دارایِ علمِ کتاب است، حضرت علی (ع) و ائمّۀ معصومین (ع) میباشند. به روشنی از قرآن و حدیث استناد می شود که قرآن، کتابِ مُبینِ صامت (ساکت) است و امام (ع) کتابِ مُبینِ ناطق است و کتابِ مُبین، امامِ مُبین است. استدلالِ ائمّۀ اطهار (ع) به آیات قرآن است که ایشان جزء راسخون در در علم میباشند که تمامِ تأویل قرآن را میدانند. و خداوند قرآنی را به ایشان آموخت که بیانِ هر چیزی در آن نهفته است. خداوند به پیغمبر (ص) وحی فرمود که چیزی از اسرار و علومِ غیب را باقی نگذارد مگر آنکه به علیّ بن ابی طالب (ع) بیآموزد و ایشان هم به حکم خدا عمل کرد. طبق آیۀ 75 سورۀ حجر، "متوسّمین" کسانی هستند که هر کس را ببینند میشناسند مؤمن است یا کافر، مقدّراتِ او چیست، و به نورِ خدایی نظر میکنند، خطا و اشتباه برایِ آنها نیست و هر کس را به سیمایش میشناسند. و طبق روایاتی که متواتراً رسیده است، ایشان ائمّۀ هدی (ع) میباشند.
دلالت روایات بر وجودِ تمامیِ علوم در قرآن
روایات به ما میگوید علوم گذشتگان و آیندگان و اهلِ هر زمان و اخبارِ آسمانها و زمین و احوالِ بهشت و رضوان و دوزخ و دوزخیان همه در قرآن مجید بیان شده است. قرآن به تنهایی جوابگویِ سؤالات و گرهگشایِ مشکلات و رافعِ جهالات و دافعِ مُبهمات نمیباشد و باید به ائمّۀ هدی (ع) و عترتِ پاکیزۀ پیغمبر (ص) مراجعه گردد تا آن بزرگواران، علومِ قرآنی را بیان فرمایند و اختلافات را رفع و دفع بنمایند. آیۀ شریفۀ 63 از سورۀ مبارکۀ نحل، شاهدی بر این گفتار است. قرآن به تنهایی رفعِ اختلاف نکرده و نخواهد کرد و باید پیغمبر (ص) و کسانی که نایب اویند به وسیلۀ قرآن اختلافاتِ مردم را رفع کنند. اگر قرآن به تنهایی رفعِ اختلاف میکرد، مسلمین که قرآن را حقّ میدانند و قبول دارند و به آن استدلال میکنند، در اصول و فروعِ دین با هم اختلاف نمیکردند. چنانکه فِرَق مسلمین در اصول و فروعِ دین با هم اختلاف دارند و همه با آیاتِ قرآن استدلال میکنند. بارها پیغمبرِ اسلام (ص) فرمودند که ای مردم، من از میانِ شما میروم و دو شیء گرانقدر و دو عاملِ مؤثّر قوی در هدایت و سعادتِ امّت –قرآن و عترت- در میانِ شما میگذارم. اگر به آن دو متمسّک شوید، هرگز گمراه نخواهید شد. مستفاد از روایاتی که از حدّ تواتر بیشتر است، هرچه را خداوند به ملائکه و انبیاء مرسلین یاد داده، ائمّه معصومین (ع) همۀ آن را به تعلیمِ پروردگار میدانند.
علمِ غیبِ پیغمبر اکرم (ص) و ائمّۀ هدی (ع) در روایات
در احادیث و روایاتِ متواتره ای از ائمّۀ اطهار (ع) که مستفاد از عمومیّات کلیّات آیاتِ قرآن است ، میفرماید که خداوند به عترتِ پاکیزۀ پیامبر (ص) فهم و علم ایشان را عنایت و مرحمت فرموده و آنان را از طینتِ ایشان آفریده است. ایشان تمامیِ علومی که به خلق داده شده را میدانند و به آنچه که از گذشته شده و در حال حاضر میشود و تاز روزِ قیامت خواهد شد آگاه هستند. این روایات قابلِ انکار و تشکیک نیست و هیچ آیه و روایتی بر خلاف آن نیست. چنانکه نزدِ اهل تحقیق و دقّت که طالبِ حقّ و حقیقتاند و اهلِ غرض و مرض نیستند، مثلِ آفتاب روشن است. از جمله احادیثی که بر علم غیبِ پیغمبر (ص) و امامان معصوم (ع) و وقایعِ آینده دلالت دارد، شرحِ مُصحفِ حضرتِ فاطمه زهرا (س) است که در آن حوادثِ آیندۀ روزگار و اسماء پادشاهان رویِ زمین تا قیامت است. اعتقاد به علمِ غیبِ پیغمبر (ص) و ائمّۀ اطهار (ع) غلوّ نیست. به جهتِ اینکه ذواتِ مقدّسۀ ایشان به نصّ قرآن در آیۀ تطهیر، پاکیزهاند و در نهایتِ قابلیّت و استعداد میباشند و آنها اشرف و افضلِ جمیعِ خلایقند و در مبدأ اعلایِ کریمِ بینهایت، بخل وجود ندارد.
قدرت پیغمبر اکرم (ص) و ائمّۀ هدی (ع) در قرآن و روایات
یک آیۀ قران برایِ افراد با ایمان کافی است، تا چه برسد به آیاتِ متعدّد و روایاتِ بیش از حدّ و احصاء. افرادی مغرض و سیاه دل در مقابلِ افراد با ایمان سینۀ پُرکینه سپر کرده اند که اگر صدها آیات و روایات برایشان خوانده شود، ابداً در دلِ سخت تر از سنگِ آنها اثر نمیکند. اسم اعظم نزدِ امام (ع) است که هرگاه خدا را به آن بخواند، اجابت شود. آصفبن برخیا که به سلیمان نبی (ع) گفت تختِ بلقیس را قبل از چشم به هم زدنی برایش حاضر نمود و در قرآن نیز از او یاد شده است، یک حرفِ اسمِ اعظم را دارا بود. پس آن کسی که تمامِ علم کتاب نزد اوست –یعنی علیّبن ابیطالب (ع) قدرتش چه اندازه خواهد بود. و علم آصف نسبت به علمِ اتمّۀ هدای (ع)، همانند قطره ای در مقابل دریایِ اخضر است.