نگاهی گذرا به تاریخ زندگی این کاروانِ خدایی و بهره مندی از پیامِ این سلسلۀ نورانی، هر عقلِ سلیمی حُکم میکند تا بر پایهی اصلِ "وجوبِ دفع ضرر احتمالی"، در عمل به آن کوشا باشیم و در نهایت خضوع و خشوع، هدایتِ آن ها را پذیرا باشیم. یگانه راهِ سعادتِ ما انسان ها، بندگی در مقابلِ خدای با عظمت و بخشاینده است.
نبوّت عامه
در طول تاریخ بر اساسِ نیاز به معلّمِ الهی، پیامبرانی از سویِ خداوندِ متعال فرستاده شده اند تا با خلوصِ نیّت و زحمات فراوان، ناآگاهان را به سوی سعادت دنیوی و اُخروی هدایت کنند. اگر تعالیمِ ایشان نبود، بشر در تأمینِ مصالح حقوقی و اجتماعی ناتوان میماند و قادر به تأمین کامل انواعِ مصالح دنیوی و اُخروی خویش نبود و در نظام ربوبیّت و سلطنتِ الهی اختلال ایجاد میشد. چون بشر ضرورتاً زندگی اجتماعی دارد و برای ادارهی آن، از قانون بینیاز نیست و تنها کسی که دارای علمِ جامعی به مصالح و مفاسد و آثار اعمال است، خدایِ دانا و بینیاز است که میتواند قانونِ سعادت بخشی را برای بشریّت وضع کند.
ارسال فرستاده ای به سویِ بشر گواه آن است که خداوندِ متعال تدبیرِ عالم را محکم و استوار انجام داده است و در برابر دعوتِ رسولانش، بشر موظّفند تا سخنان ایشان را دربارۀ خدا و ضرورتِ عبادتِ او بپذیرند و عمل کنند. پیامبرانِ الهی در موردِ دعوت مردم به خدا، محتاجِ اقامۀ بیّنه و ارائهی نیستند. بلکه ارائۀ آن، لازمۀ اثباتِ ادّعای رسالت و وجود رابطۀ ویژۀ ایشان با پروردگار است.
از راههای شناخت پیغامبرانِ راستین این است که کمالاتِ اخلاقی ایشان قبل از بعثت، مردمان را شیفتۀ خود میکرد و با دو کمالِ خدادادیِ علم و قدرت امکان پذیر میباشد. حُبِّ ریاست طلبی، برخی سودجویان را به سمتِ ادّعای دروغینِ نبوّت سوق داده است. در حالی که قدرتِ آسمانی انبیاء الهی با توانایی هایِ غیرعادی بشری تفاوت ماهوی دارد.
از ویژگی ها و اهدافِ پیامبران، یادآوریِ فطرتِ پاک خدادادی و دعوت از مردم به ادایِ میثاقِ فطری است. با شکوفایی عقولِ بشری با آیاتِ آفاقی و اَنفُسی و ابلاغِ پیامِ الهی و اتمامِ حجّت با مردم، هر انسانِ مُنصفی باید روحیۀ حقّ پذیری و خضوع و خشوع در مقابلِ آن بزرگان را سرلوحۀ زندگی خویش قرار دهد.
برخی از سیرۀ اخلاقی و رفتاری پیامبران، مناجات و بندگیِ خاضعانه به درگاه حقّ تعالی، شکیبایی فراوان در ادایِ پیامِ آسمانی، تواضع و خیرخواهی در حقّ بندگانِ خداوند، بیرغبتی به دنیایِ فانی، مهمان نوازی و نوع دوستی، روحیۀ سپاسگزاری، صبر در مشکلات و بلایا، خویشتن داری و پرهیزگاری، حیا و شرم آگینی و از همه مهمّتر برتری دادنِ خاتم الأنبیاء (ص) بر خویشتن است.
از روش های تبلیغی پیغمبران الهی، تکیّه بر فطریّات به جای تکیه بر استدلالهای خشک، بهره گیری از کلامِ روشن و دلنشین و نرمخویی و برخوردهای کریمانه و به کار بردن کلامِ زیبا و جملاتِ روشن، عمل به گفتارِ خویش، اخلاص در عمل و اتّکا به خداوندِ متعال و حِرص و اصرار و پافشاری به هدایتِ مردم است.
راه ارتباطِ خداوند با برگزیدگانش، وحی است که کیفیّت و حقیقتِ آن از حدّ فهم و عقولِ بشر خارج است. چرا که هیچ گونه تجربه ای از این امرِ الهی نداریم. وحی انواع گوناگونی مانند وحیِ نبوّت، وحیِ الهام، وحیِ اشاره، وحیِ تقدیر، وحیِ امر، وحیِ دروغ یا شیطانی دارد. امتیازِ والایِ وحی به پیامبران، حاکی از عظمتِ مقام و منزلتِ ایشان است. در راهِ فهمِ صحیحِ مبانیِ دین، عنایاتِ الهی و توجّهات ولیّ دوران است که در تنها پناهگاه و دژِ استوار در برابرِ شُبهات میباشد.
از مهمّترین ویژگیهایِ ضروریِ تمام فرستادگان خدا، برخورداری از عصمتِ الهی است. این ویژگی یکی از بزرگترین کمالات و فضایل ایشان است و شیعیان، مُمتاز از دیگر فرقه های اسلامی نگاه و تبیین بسیار لطیفی در عصمتِ انبیاء الهی دارند و پیامبران را از عیوبی که دیگران به ایشان نسبت میدهند، مبرّا میدانند. چرا که اصلِ عصمتِ انبیاء و اوصیایِ الهی، عقلاً ضروری است.
نبوّت خاصّه - پیامبریِ رسول اللّه (ص)
خضوع و خشوع ما نسبت به پیامبر اسلام (ص) زمانی بیشتر میشود که بدانیم آن حضرت در دوران جاهلیّت و در فضایِ ظُلمانی با افرادی زندگی میکرده اند که مردم جاهل از به دنیا آمدن نوزادِ دختر ناخُرسند میشده و زنده به گورش میکردند، توحّش و جنگ و غارت و تاخت و تازِ قبائل صورت میگرفت و مردم به خرافات پایبند بوده و عصبیّت قبیله ای موجب فخرفروشی بود و جامعه دچار انحرافاتِ اخلاقی بوده و از بهداشت و تغذیۀ مناسی برخوردار نبودند.
خداوندِ متعال از پیغمبران گذشته نسبت به قبول و معرّفی خاتم الأنبیاء (ص) پیمان گرفته بود و آن پیامبران نیز امّت خویش را نسبت به ظهور رسول خاتم (ص) نوید داده بودند. میتوان از "بحیرای راهب"، "نسطورِ مسیحی" و "سلمان فارسی" به عنوان برخی از مؤیّدات بشارات پیشینیانِ راست کردار و صادق نام برد. چرا که پیامبران پیشین، ظهور و مبعث حضرت محمّد (ص) را بشارت داده بودند و نام و نشان آن حضرت در تورات و انجیل وجود داشت و بنابر شواهد تاریخی، اهلِ کتاب آن حضرت را کاملاً میشناختند و به خصائص و صفات و نام و نشانِ حضرتِ او علم و آگاهی داشتند. همچنان که خداوند در قرآن مجید فرموده است: " اهلِ کتاب او را همانند فرزندانِ خود میشناسند."
از بیّنات و معجزات رسول خدا (ص) میتوان به حوادثی چون: شقّالقمر، ردّ شمس، خبر دادن از حملۀ موریانه به پیماننامۀ کفارِ قریش و جویده شدنِ آن، تعیین دقیقِ قبله، حرکتِ درخت، خبر دادنِ آن حضرت از وقایعِ آینده و قضایایِ غیبی مانند تنهایی ابوذر در آخرِ عمر و مرگ او در بیابان ربَذه، شهید شدن عمّارِ یاسر به دستِ سرکشان، شهادتِ حضرتِ زهرا (س) و امیرالمؤمنین علی (ع) و امام حسین (ع) با تفصیل وقایع نام برد. بزرگترین معجزۀ پیامبر خاتم (ص) و بیّنۀ جاودانِ آن حضرت، "قرآن" است که با گذشتِ قرون و طیّ سالیان متمادی هرگز کهنه نمیشود و آن فرستادۀ خدا با همین معجزۀ زنده و باقی، با تمامِ اقوام در تمامِ ادوارِ تاریخ و تا قیامت، تحدّی کرده است. جلوه هایی از وجوهِ اعجاز این کتابِ بزرگ را میتوان ابعاد علمی و علومِ تجربی شاملِ نجوم و جنین شناسی، علوم و معارفِ الهی، وجوه ادبی و فَصاحت و بَلاغت، خبر دادن از غیب، تازه بودن در طولِ زمان، تحدّی و مبارزجویی بر شمرد.
از ویژگی های منحصر به فردِ دین اسلام، خاتمیّت است و این اصل به صراحت در قرآن کریم ذکر شده و به روشنی معنایِ آن این است که اسلام، آخرین آیین الهی است. هرچند ختمِ نبوّت و شریعت به این معنی نیست که بعد از پیامبر اسلام (ص)، هیچ رابطه ای میان خدا و خلق نباشد و این پیوند بعد از ختم نبوّت، میان خدایِ متعال و اوصیایِ نبی (ع) قطعاً پابرجاست. چرا که اصولاً زمین هیچ گاه از حجّت خالی نیست و وقتی حجّت بود، رابطه با آسمان هم برپاست.
از جمله سیرۀ اخلاقیِ پیامبرِ رحمت (ص) شاملِ جدّیت در بندگیِ خداوند متعال، صبر بر هدایت، دل نبستن به مواردِ دنیایی، رحمت و رأفت بسیار با مردمان و معاشرت متواضعانه با آنان است. نیک خویی پیغمبر عظیم الشأن ما چنان برجستگی داشت که اعراب جاهلیِ آن دوران را مجذوبِ خود کرده بود.
پیغمبر اکرم اسلام (ص) از دیدگاهِ مکتبِ خُلفا
مکتبِ سقیفه، چهرۀ آسمانی و انسانیِ پیامبر مهربان (ص) را واژگون و ناصحیح معرّفی میکند. متأسّفانه همین سیمایِ ترسیمیِ ایشان مورد مطالعۀ شرق شناسان و محقّقانِ روشنفکر نمایِ غربی قرار گرفته است و آنان نیز مغرضانه، سوء برداشت هایی نموده اند. ربایندگانِ خلافت با جعل و افترا بستن و دروغ سازی، از اسلام و آورندۀ عظیم الشأنِ آن، سیمایی زشت ترسیم کرده اند که هر انسانِ آزاده ای از مطالعۀ آن شرمگین میشود. چرا که از بالا بردن مقاماتِ علمی و اخلاقی خود ناتوان بودند و نمیتوانستند اصل ونسبِ خویش را از آلودگیهایِ شرک و فساد پاک کنند. تصویری که با سیرۀ واقعیِ آن الگویِ خوبان، فرسنگها فاصله داشته و حتّی از زندگیِ یک انسانِ معمولی هم فروتر است!
بیانِ داستانِ آغازِ وحی از زبانِ راویانِ مکتب خلافت نشان میدهد که خُلفایِ سیستمدارِ تاریخ، از مسیرِ صحیحِ دین جدا شده اند و راهِ خود را کج پیموده اند. یکی از راهکارها و شِگردهای این غاصبانِ خلافت، نسبت های ناروایی بود که به آن حضرت منتسبت ساختند تا ناراستیها و کاستیهایِ خود را بپوشانند. روایات مکتبِ خُلفایِ سقیفه گذشته از داشتنِ اشکالاتِ اساسی در سند، از نظرِ محتوا نیز بیارزش اند. زیرا با نصّ صریحِ قرآن و حُکمِ خرد تناقض تمام دارند. مُضحک ترین تُهمتِ مکتبِ خُلفا به ساحتِ مقدّسِ نبوی، ادّعایِ سجدۀ آن حضرت -العیاذ باللّه- در مقابل بت های جاهلیّت است. در متونِ غیرِ شیعی، تصویری تیره و ناپسند از رویدادِ عظیمِ بعثت ارائه شده است. آن گاه با سیر باطل ساختگی برای طولِ زندگانی آن حجّتِ آسمانی نیز ادامه یافته و پدیدۀ بزرگ و شکوهمند نزولِ وحی را نیز مخدوش ساخته است و مسلّم است که با مقامِ روسل اللّه (ص) سازگار نیست. از نسبت های ناشایستِ ایشان به ساحتِ مقدّسُ حضرت خاتم الأنبیاء (ص)، مشرک خواندنِ پدرِ گرامیِ آن حضرت، نسبت دادنِ جهل و نادانی به آن حضرت در امور دنیایی و اتّهام عظیمِ هذیان گویی در ساعات پایانیِ حیاتِ شان توسطِ ثانی است.
امیدواریم خداوندِ متعال با رُخصتِ ظهور به آخرین حجّت الهی (ع) –پاسخ دهندۀ این افترائات-، سیمایِ راستینِ پیامبر اسلام (ص) را بی هیچ تحریف و آرایۀ بدعت آمیزی به ما نشان دهد و حقّ را آشکار سازد تا نادُرستیِ گفته هایِ مخالفان، بیش از پیش روشن شود.
آمین ... یا ربّ العالمین
حتما این کتاب را بخوانید...